سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از این آدمى شگفتى گیرید : با پیه مى‏نگرد و با گوشت سخن مى‏گوید : و با استخوان مى‏شنود ، و از شکافى دم بر مى‏آورد . [نهج البلاغه]
 
شنبه 93 مرداد 4 , ساعت 9:31 صبح
چادر مشکی تو

برایت امنیت می آورد
خیالت راحت،
گرگ ها همیشه به دنبال شنل قرمزی هستند...



برچسب‌ها: گرگ, شنل قرمزی, چادر, حجاب

? در یک دقیقه شما میتوانید سوره فاتحه رو پنج بار بخوانید و به بیشتر از 7000 حسنه دست یابید.

? در یک دقیقه شما میتوانید سوره اخلاص رو 15 بار بخوانید زیرا برابر است با خواندن قرآن 5 بار.

? در یک دقیقه شما میتوانید 20 بار لا اله الله وحده لا شریک له، له الملک و له الحمد و هو علی کل شی ء قدیر را بگوید و اجر آن برابر است با آزاد کردن 8 برده در راه خدا از فرزندان اسماعیل.

? در یک دقیقه شما میتوانید 100 بار سبحان الله و بحمده بگویید و هر کس آن را در یک روز بگوید گناههایش آمرزیده میشود حتی اگر به اندازه کف دریا باشد.

?در یک دقیقه شما میتوانید بیشتر از 40 بار لا حول و لا قوة الا بالله بگویید و آن گنجی از گنجهای بهشت است.

? در یک دقیقه شما میتوانید بیشتر از 10 بار سبحان الله و بحمده،عدد خلقه ، و رضا نفسه ،و زنة عرشه ، و مداد کلماته بگویید و این کلمات اجرشان برابر است با اجر چندین بار تسبیح کردن و ذکر گفتن.

?در یک دقیقه شما میتوانید 100 بار استغفر الله و اتوب الیه بگویید و استغفار سبب آمرزش و وارد بهشت شدن و دفع بلا و ریزش باران و زیاد شدن مال و فرزند میشود.

? در یک دقیقه شما میتوانید 20 بار بر رسول الله صلی الله علیه و سلم صلوات بفرستید پس خداوند 200 بار بر شما صلوات میفرستد.

? در یک دقیقه شما میتوانید بیشتر از 50 بار سبحان الله و بحمده سبحان الله العظیم بگویید و این دو عبارت نزد خداوند دوست داشتنی و بر زبان سبک و آسان و درمیزان اعمال سنگین میباشد.

? در یک دقیقه شما میتوانید بیشتر از 25 بار سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر بگویید و این کلمات بهترین گفته نزد خداوند هستند.

? در یک دقیقه شما میتوانید تقریبا 50 بار لا اله الا الله بگویید.

? در یک دقیقه شما میتوانید دست ها را بلند کنید و دعا کنید زیرا که دعا یا استجابت میشود یا بلایی را دور میکند یا حفظ میشود برای روز قیامت.

? در یک دقیقه شما میتوانید نهی از منکر یا امر به معروف کنید یا برادری را نصیحت یا با غم دیده ای درد دل کنید یا به افرادی سلام کنید و دست بدهید.

افسران - طرح بهره برداره در یک دقیقه

 



برچسب‌ها: یک دقیقه, لا اله الا الله, صلوات
این روزها کسانی را میبینم کـہ خیلـے برایمـ آشنآیند.

همآنها کـہ براے رسید? بـہ سایز ایده آل سرشآشا? یک قابلمـہ پشت سر خو? گذاشته اند

کلیپس هایشا? را میگویمـمیشناسمشا?؟


اینا?

هما? هایے هستندکـہ پیامبرما?(ص)

خیلـے وقت ها پیش

وعده آمدنشا? را ?ا?ه بو?

اینا?

هما? هایی هستند

کـہ رسول خدا(ص) گفته بو? :

نمازهایشا? قبول نیست!

هما? ها کـہ آنقدر بے بهره اند کـہ

حتی بو ے بهشت

بوی بهشت که از فآصله ی بسیار ?ور

قابل احساس است حس نمیکنند

حتما گنآه بزرگیست

کـہ قرارست این چنین مجازات شوند!

 

افسران - امان از این کلیپس ها...............

 



برچسب‌ها: کوهان شتر, مدل مو, حجاب, کلیپس
مردی دارد در پارک مرکزی شهر نیویورک قدم میزند که ناگهان میبیند سگی به دختر بچه ای حمله کرده است مرد به طرف انها میدود و با سگ درگیر میشود .
سرانجام سگ را میکشد و زندگی دختربچه ای را نجات میدهد پلیسی که صحنه را دیده بود به سمت انها می اید و میگوید :

فردا در روزنامه ها می نویسند :
یک نیویورکی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد
اما ان مرد می گوید: من نیوریورکی نیستم
پس روزنامه های صبح می نویسند:
امریکایی شجاع جان دختر بچه ای را نجات داد .
ان مرد دوباره میگوید: من امریکایی نیستم
از او میپرسند :خب پس تو کجایی هستی؟

فردای ان روز روزنامه ها این طور می نویسند :

یک تندروی مسلمان سگ بی گناه امریکایی را کشت !

برچسب‌ها: مسلمان, آمریکایی, سگ, مسلمان تندرو, داستان زیبا

جنگ تفنگ نمی خواهد. چادر میخواهد.



برچسب‌ها: چادر, جنگ نرم, تفنگ
غواص به فرمانده اش گفت:
اگر رمز را اعلام کردی و تو آب نپریدم، من رو هول بده تو آب!
فرمانده گفت اگه مطمئن نیستی میتونی برگردی.
غواص جواب داد نه، پای حرف امام ایستادم.
فقط می ترسم دلم گیر خواهر کوچولوم باشه.
آخه تو یه حادثه اقوامم رو از دست دادم و الآن هم خواهرم رو سپردم به همسایه ها تا تو عملیات شرکت کنم.
والفجر8 ،اروند رود وحشی ، فرمانده تا داد زد یا زهرا (س)،

غواص اولین نفری بود که تو آب پرید !

اولین نفری بود که به شهادت رسید!
افسران - من و شما چقدر پای حرف اماممان ایستاده ایم؟

 



برچسب‌ها: شهید, شهید غواص, خاطره شهدا, امام خامنه ای
دانشجو بود و جوان، آمده بود خط.

داشتم موقعیت منطقه را برایش می‌گفتم که برگشت و گفت: «ببخشید، حمام کجاست؟»

گفتم: حمام را می‌خواهی چکار؟

گفت:
می‌خواهم غسل شهادت کنم.

با لبخند گفتم: دیر اومدی زود هم می‌خوای بری. باشه! آن گوشه را می‌بینی آنجا حمام صحرایی است.

بعدش دوباره بیا اینجا. دقایقی بعد آمد. لباس تمیز بسیجی به تن داشت و یک چفیة خوشگل به گردن. چند قدم مانده بود که به من برسد یک گلوله توپ زیر پایش فرود آمد...


برچسب‌ها: شهید, غسل شهادت, خاطره شهدا
کاملا با ربط : گفت به سلامتیه اون راننده تاکسی که توی این گرما کولر ماشین ش رو برای چادری ها روشن می کنه. گفتم نه! به سلامتیه اون بانوی چادری که اگر کولر هم براش روشن نکنن بازم به چادرش افتخار می کنه.

 

افسران - چادری ها...


برچسب‌ها: حجاب, چادر, راننده تاکسی, پوستر چادر
هر چی از پشت در آشپزخونه خواهش کردم فایده نداشت.
درو بسته بود و می گفت:" چیزی نیست الان تموم میشه".
وقتی اومد بیرون دیدم آشپزخونه رو مرتب کرده، کف آشپزخونه رو شسته ، ظرف ها رو چیده سر جاشون، روی
اجاق گاز رو تمیز کرده و خلاصه آشپزخونه شده مثل یه دسته گل.

گفتم:" با این کارها منو خجالت زده می کنی".
گفت:" فقط خواستم کمکی کرده باشم".
افسران - یه دسته گل...


برچسب‌ها: شهید صیاد شیرازی, خاطره شهدا, خاطره شهید صیاد شیرازی


لیست کل یادداشت های این وبلاگ