سفارش تبلیغ
صبا ویژن
برترین خرد، شناخت آدمی به خویش است . هرکه خود را شناخت، خرد ورزید و هرکه نشناخت گمراه شد . [امام علی علیه السلام]
 
شنبه 93 شهریور 1 , ساعت 10:49 صبح

غفلت تا به کی؟ آیا وقتش نرسیده؟

غفلت تا به کی؟! آیا وقتش نشده؟

آیا براى اهل ایمان، وقت آن نرسیده که دل هایشان براى یاد خدا و قرآنى که نازل شده ، نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این، کتاب آسمانى به آنان داده شده بود،


أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ وَ ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ وَ لا یَکُونُوا کَالَّذینَ أُوتُوا الْکِتابَ مِنْ قَبْلُ فَطالَ عَلَیْهِمُ الْأَمَدُ فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ وَ کَثیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ (حدید/16)



آیا براى اهل ایمان، وقت آن نرسیده که دل هایشان براى یاد خدا و قرآنى که نازل شده ، نرم و فروتن شود؟ و مانند کسانى نباشند که پیش از این، کتاب آسمانى به آنان داده شده بود، آنگاه روزگار [سرگرمى در امور دنیا و مشغول بودن به آرزوهاى دور و دراز] بر آنان طولانى گشت، در نتیجه دل هایشان سخت و غیر قابل انعطاف شد و بسیارى از آنان نافرمان بودند.



پیام آیه در یک کلام



آیه 16 سوره حدید در یک کلام، هشدار به آن دسته از م?منین است که قساوت، دل‏هایشان را گرفته و به آنها اجازه نمی‌دهد در مقابل یاد خدا خاشع شوند.



این آیه به آنها توصیه می‌کند فرصت را غنیمت شمرده و با متوجه ساختن قلب هایشان به خدا و مشغول کردن به یاد او به این غفلت و قساوت پایان دهند.



شرح آیه



کلمه «یَأْنِ» از ریشه‌ی «أنى» به معناى رسیدن وقت چیزی است. «خشوع»، آن حالتی است که قلب آدمى در پی مشاهده‌ی عظمتى به خود مى‏گیرد و هر چیز که خدا را به یاد آدمى بیندازد «ذکر خدا» است و منظور از «ما نَزَلَ مِنَ الْحَقِّ» قرآن است.



آیه شریفه مى‏فرماید: خاصیت یاد خدا چنین است که چون به میان آید بی درنگ خشوعى در دل م?من پدید مى‏آید، هم چنان که آیات قرآن نیز چنین است و در دل کسانى که به خدا و رسولان او ایمان دارند ایجاد خشوع مى‏کند.



برخی از مفسرین مراد از «ذکر خدا» و «آن حقى که نازل شده» را یکی دانسته و معتقدند مراد از هر دو، قرآن کریم است و بردن نام قرآن با این دو وصف، برای اشاره به این است که هر یک از این دو وصفِ قرآن، کافى است که م?من را به خشوع وا دارد.




اى فضیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى، از این راه خطا برگردى، از این آلودگى خود را بشویى، و دست به دامن توبه زنى؟!



 



این آیه به شکل تلویحی، م?منینی که به دلیل قساوت قلب در مقابل ذکر خدا خاشع نمی‌شوند و حقى هم که از ناحیه او نازل شده قلب هایشان را نرم نمى‏کند را سرزنش کرده و در آخر، حال ایشان را به حال اهل کتاب تشبیه مى‏کند که کتاب خدا بر آنان نازل شد؛ ولی در اثر آرزوهاى طولانى دل هایشان دچار قساوت گردید.



خداوند متعال با عبارت «وَ لَا یَکُونُواْ کاَلَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ مِن قَبْلُ ...» به این حقیقت اشاره کرده که دل هاى مسلمانان همانند دل هاى اهل کتاب دچار قساوت شده، و چون قلب قاسى در مقابل حق خشوع، تأثر و انعطاف ندارد، از مسیر بندگی خدا خارج شده و با بى‏باکى مرتکب گناه و فسق مى‏شود. برای همین در آیه‌ی شریفه بعد از «فَقَسَتْ قُلُوبُهُمْ» فرمود : «وَ کَثِیرٌ مِنْهُمْ فاسِقُونَ» و این یعنی نتیجه‌ی قساوت قلب خروج از بندگی خداست.



از تعبیر «لِلَّذینَ آمَنُوا» پیداست که آیه شریفه درباره‌ی کسانی سخن می‌گوید که ایمان آورده‌اند؛ اما به دلیل بی‌توجهی و سهل انگاری در رعایت احکام و دستورات الهی به گناه گرویده و به آن سرگرم شدند و این اشتغال به گناه سبب شده که روح آنها کم کم تاریک شده و گرد گناه بر قلب آنها بنشیند؛ «رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون‏» مطففین/14: گناهانى که همواره مرتکب شده‏اند بر دل‏هایشان چرک و زنگار بسته است.



خداوند متعال به این عده که پیش از این، توفیق ایمان آوردن نصیبشان شده بود و اکنون به دلیل ضعف ایمان و اشتغال به گناهان دچار قساوت قلب و نافرمانی خداوند شده‌اند؛ با لحنی دلسوزانه و مشتاق به بازگشت آنها می‌فرماید: آیا وقت آن نشده که دست از گناه و نافرمانی کشیده و به مسیر بندگی خدا و بهره مندی از مواهب و الطاف او برگردید؟!




خاصیت یاد خدا چنین است، که چون به میان آید بی درنگ خشوعى در دل م?من پدید مى‏آید، هم چنان که آیات قرآن نیز چنین است و در دل کسانى که به خدا و رسولان او ایمان دارند ایجاد خشوع مى‏کند



و در یک جمله: غفلت و بی‌خبرى تا کى؟!



غفلت



 



آیه‌ای بیدار کننده



این آیه از آیات تکان دهنده‌ی قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار مى‏دهد و با دریدن پرده‏هاى غفلت ، انسان مستعد را به یکباره بیدار می‌کند.



برای همین در طول تاریخ، افراد بسیار آلوده‏اى را مى‏بینیم که با شنیدن این آیه چنان تکان خورده اند که در یک لحظه با تمام گناهان خود وداع کرده و حتى برخی در صف زاهدان و عابدان قرار گرفتند ؛ نمونه‌ای از این افراد فُضیل بن عیاض است.



«فُضیل» که در کتب رجال به عنوان یکى از راویان موثق از امام صادق (علیه السلام) و از زاهدان معروف از او یاد شده و نوشته‌اند که در پایان عمر در جوار کعبه مى‏زیست و همانجا در روز عاشورا بدرود حیات گفت؛ در آغاز کار، راهزن خطرناکى بود که همه‌ی مردم از او وحشت داشتند.



روزی از نزدیکى یک آبادى مى‏گذشت که دخترکى را دید و نسبت به او علاقمند شد. عشق سوزان دخترک فضیل را وادار کرد که شب هنگام از دیوار خانه او بالا رود و تصمیم داشت به هر قیمتى که شده به وصال او نائل آید. هنگامی که او قصد ورود به خانه آن دختر را داشت در یکى از خانه‏هاى اطراف، شخص بیدار دلى مشغول تلاوت قرآن بود و به همین آیه رسید: أَ لَمْ یَأْنِ لِلَّذِینَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُمْ لِذِکْرِ اللَّهِ ... این آیه همچون تیرى بر قلب آلوده‌ی فضیل نشست، درد و سوزى در درون دل احساس کرد، تکان عجیبى خورد، اندکى در فکر رفت:



این کیست که سخن مى‏گوید؟ و این پیام را به چه کسى مى‏دهد؟ به من مى‏گوید: اى فضیل! آیا وقت آن نرسیده است که بیدار شوى، از این راه خطا برگردى، از این آلودگى خود را بشویى، و دست به دامن توبه زنى؟!



ناگهان صداى فضیل بلند شد و پیوسته مى‏گفت: بلى واللَّه قد آن، بلى واللَّه قد آن! یعنی به خدا سوگند وقت آن رسیده است، به خدا سوگند وقت آن رسیده است!




آیه 16 سوره حدید از آیات تکان دهنده‌ی قرآن مجید است که قلب و روح انسان را در تسخیر خود قرار مى‏دهد و با دریدن پرده‏هاى غفلت انسان مستعد را به یک باره بیدار می‌کند



او تصمیم نهایى خودش را گرفت و با یک جهش برق ‏آسا از صف اشقیاء بیرون پرید و در صفوف سعادتمندان جاى گرفت؛ به عقب برگشت و از دیوار یا بام فرود آمد و به خرابه‏اى وارد شد که جمعى از کاروانیان آنجا بودند و براى حرکت به سوى مقصدى با یکدیگر مشورت مى‏کردند. به یکدیگر مى‏گفتند: فضیل و دار و دسته او در راهند. اگر برویم راه را بر ما مى‏بندند و ثروت ما را به غارت خواهند برد!



فضیل تکانى خورد و خود را سخت ملامت کرد و گفت چه بد مردى هستم! این چه شقاوت است که به من رو آورده؟ در دل شب به قصد گناه از خانه بیرون آمده‏ام و قومى مسلمان از بیم من به کنج این خرابه گریخته‏اند! روى به سوى آسمان کرد و با دلى توبه‏ کار این سخنان را بر زبان جارى ساخت:



اللهم انى تبت الیک و جعلت توبتى الیک جوار بیتک الحرام! یعنی خداوندا! من به سوى تو بازگشتم و توبه‌ی خود را این قرار مى‏دهم که پیوسته در جوار خانه تو باشم.



خدایا از بدکارى خود در رنجم و از ناکسى در فغان! درد مرا درمان کن! اى درمان کننده‌ی همه‌ی دردها! و اى پاک و منزه از همه‌ی عیب ها! اى بى‏نیاز از خدمت من! و اى بى‏نقصان از خیانت من! مرا به رحمتت ببخشاى و مرا که اسیر بند هواى خویشم از این بند رهایى بخش!



خداوند متعال نیز دعاى او را مستجاب کرد و به او عنایت ها فرمود. فضیل از همان جا بازگشت و به سوى مکه آمد. سال ها در مجاورت خانه خدا زندگی کرد و از جمله اولیاء گشت.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ